الم شنگه

الم شنگه

واژه‌ی «الم‌شنگه» در زبان فارسی به معنی هیاهو، جنجال، سروصدا یا آشوب بی‌دلیل است. این کلمه معمولاً زمانی به کار می‌رود که گروهی از افراد بدون دلیل جدی، غوغا و سر و صدای زیادی به پا کنند. ریشه‌ی دقیق این واژه مشخص نیست، اما به‌گمان بسیاری از زبان‌شناسان، از ترکیب دو واژه‌ی عامیانه و آهنگ‌دار ساخته شده تا حس شلوغی و آشفتگی را در خود داشته باشد. در گفت‌وگوهای روزمره، وقتی کسی می‌گوید «چه الم‌شنگه‌ای به‌پا شده!» منظورش این است که اوضاع بی‌نظم و پر سر و صداست.

در کاربردهای ادبی و محاوره‌ای، این واژه معمولاً بار طنزآمیز یا منفی دارد. مثلاً ممکن است کسی بگوید: «برای یه حرف ساده، الم‌شنگه راه انداختی!» یعنی فرد مقابل، واکنشی اغراق‌آمیز یا بی‌جا نشان داده است. در داستان‌ها و فیلم‌ها نیز، وقتی صحنه‌ای پر از دعوا، شوخی یا هرج‌ومرج است، نویسندگان از این واژه برای توصیف فضا استفاده می‌کنند. این کاربرد عامیانه باعث شده که «الم‌شنگه» نه تنها معنایی تصویری و زنده داشته باشد، بلکه حال و هوای گفت‌وگو را هم پرنشاط کند.

از نظر فرهنگی، این واژه بازتابی از رفتار اجتماعی مردم است؛ زیرا نشان می‌دهد در جامعه‌ی ما، همواره میان نظم و بی‌نظمی، آرامش و هیاهو، مرز باریکی وجود دارد. گاهی این هیاهو از شادی و هیجان می‌آید، و گاهی از خشم یا اختلاف. در هر صورت، این اصطلاح یادآور لحظاتی است که احساسات بر عقل چیره می‌شوند و فضا پر از شور و غوغا می‌گردد. این واژه، با تمام رنگ و لعابش، بخشی از زبان زنده و پویای فارسی را نشان می‌دهد که هنوز در گفتار روزمره جای خود را حفظ کرده است.

لغت نامه دهخدا

الم شنگه. [ اَ ل َ ش َ گ َ / گ ِ ] ( اِ مرکب ) علم شنگه. قیل و قال و شلوغ کردن یک نفر یا جمعی، و با لفظ «درآوردن » استعمال میشود، شایدشنگه دهی بوده است که اهل آن وقتی که در محرم دسته بیرون میاوردند بی ترتیب و با داد و قال بودند. ( فرهنگ نظام ج 3 ذیل «علم شنگه » ) مثل علم صلوة و الم قِرقِر ( تندتند نوشتن ). ( یادداشت مؤلف ). آشوب جزع و فزع بدروغ. جار و جنجال. در فرهنگها «شنگه » را بمعانی آلت تناسل و لته حیض و مزبله آورده اند و بنظر میرسد که «الم شنگه » بگفته فرهنگ نظام با عین صحیح باشد اگرچه امروزه با همزه می نویسند. رجوع به علم شنگه شود.
- الم شنگه درآوردن یا برپا کردن و یا راه انداختن؛ آشوب کردن. بدروغ جزع و فزع کردن. شلوغی راه انداختن. جار و جنجال برپا ساختن: برای یک شاهی زیان که میدهد الم شنگه ای برپا میکند که آن سرش پیدا نیست، همانند «ننه من غریبم درآوردن » یا «جهودبازی درآوردن ». ( از فرهنگ عوام تألیف امینی ). و رجوع به علم شنگه شود.

فرهنگ معین

(اَ لَ شَ گِ ) (اِ. ) (عا. ) جنجال، سر و صدا، هیاهو.

فرهنگ عمید

دادوقال، آشوب، جاروجنجال.
* الم شنگه راه انداختن (برپا کردن، درآوردن ): [عامیانه] آشوب کردن، شلوغی راه انداختن، جاروجنجال برپا ساختن.

ویکی واژه

(عا.)
جنجال، سر و صدا، هیاهو.

جمله سازی با الم شنگه

او به ام تی وی گفت : " داریم رو آهنگ‌هایی که از قبل آماده کرده بودیم کار می کنیم، همه چیز رو آروم پیش می بریم و نمی‌خواهیم الم شنگه ی بزرگی به راه بیندازیم.در کریسمس ضبط شروع می‌شود و احتمالاً در ماه ژولای آلبوم را بیرون می دهیم. او بعداً گفت: " ما به روش ترانه‌های جدید و با باند جدیدی کارمان را شروع کردیم. حس می کنیم می‌توانیم خیلی بهتر از اوئیسیز باشیم".
از جمله فیلم‌های او می‌توان به کارآگاه رشید، رشید فراری، الم شنگه، بازگشت لوک خوش شانس، رشید حرفه‌ای، سریال شمعدونی و مگه تموم عمر چندتا بهاره اشاره نمود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دلاور
دلاور
کریم
کریم
رقیق
رقیق
تخصیص
تخصیص