غضبه

لغت نامه دهخدا

( غضبة ) غضبة. [ غ َ ب َ ] ( ع اِ ) پوست بز کوهی کلان سال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جلد المسن من الوعول. ( اقرب الموارد ). || سپرمانندی است از پوست شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شبه الدرقة من جلد البعیر. ( اقرب الموارد ). || گوشت پاره ای که به سرشت در چشم خانه یا پلک بالایین روید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بخصة تکون بالجفن الاعلی خلقة. ( اقرب الموارد ). || پوست پاره ماهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جلدة الحوت. ( اقرب الموارد ). || پوست پاره سر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جلدةالرأس. ( اقرب الموارد ). || پوست پاره میان هردو شاخ گاو نر. جلدة ما بین قرنی الثور. || سنگلاخ درشت و سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صخرة صلبة. ( اقرب الموارد ). || اسم مرة از غَضب ، خاشاک رفتن در چشم یا به بیماری غضاب مبتلی شدن. ( اقرب الموارد ). رجوع به غَضب شود.
غضبة. [ غ َ ض َب ْ ب َ ] ( ع ص ) به معنی غُضُب . ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). خشمناک.
غضبة. [ غ ُ ض ُب ْ ب َ ] ( ع ص ) به معنی غُضُب . ( منتهی الارب ). خشمناک.
غضبة. [ غ ُ ض َب ْ ب َ ] ( ع ص ) به معنی غُضُب . ( منتهی الارب ). خشمناک.

فرهنگ فارسی

بمعنی غضب خشمناک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال فرشتگان فال فرشتگان فال ای چینگ فال ای چینگ