توبه نصوح

لغت نامه دهخدا

توبه نصوح. [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ی ِ ن َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از توبه خالص است. ( انجمن آرا ). استوار کردن عزم است بر اینکه دیگر چنان کاری نکند. ابن عباس گفته است توبه نصوح پشیمانی به دل و آمرزش خواستن به زبان است و بازایستادن به تن و به دل گرفتن است که دیگر به چنان کار بازنگردد. ( از تعریفات جرجانی ). توبةً نصوحاً؛ بازگشتن راست و خالص. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ): یا ایها الذین آمنوا توبوا الی اﷲ توبةً نصوحاً عسی ربکم ان یکفر عنکم سیّئاتکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار... ( قرآن 66 / 8 ).
بند و غل توبه نصوح بود
باغ دیدن غذای روح بود.سنائی.نسبت عشق و رغبت باده 
مانع توبه نصوحت باد.انوری.یا تو را با چنین کرم باری 
مرگ یا توبه نصوح دهد.گلخنی قمی.

فرهنگ فارسی

کنایه از توبه خالص است استوار کردن عزم است بر اینکه دیگر چنین کاری نکند.

دانشنامه آزاد فارسی

توبۀ نَصوح
کنایه از توبه ای استوار، راست، و خالص. منظور از توبۀ نصوح، پشیمانی از کردۀ گناه به دل و استغفار به زبان و انجام ندادن با جسم و تصمیم قلبی است که دیگر آن عمل انجام نشود. نیز گفته اند توبه نصوح آن است که آشکار و نهان در اعمال بنده اثری از معصیت باقی نماند و توبه ای است که نجات و رستگاری صاحب آن به زودی حاصل شود و دیر بپاید. در دفتر پنجم مثنوی معنوی آمده است نصوح مردی زیباروی بود که سال ها به دلاکی زنان مشغول بود تا آن که روزی درپی گم شدن گوهر دختر شاه و ترس از رسواشدن، برای همیشه از آن کار توبه کرد. در داستانِ مولوی، و نیز در بیشتر تفاسیرِ قدیم، از مأخذِ داستان یاد نشده است. به احتمال بیشتر، براساس آیۀ «یا اَیُها الذینَ آمنوا توبوا اِلی الله توبة نصوحاً» و خیال پردازی، شخصیتی به نام نصوح ساخته و پرداخته شده و قصه ای پرشاخ و برگ دربارۀ او به تدریج شکل گرفته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم