سست کوشی

لغت نامه دهخدا

سست کوشی.[ س ُ ] ( حامص مرکب ) کاهلی. تنبلی کردن :
آهن شه چو سخت جوشی کرد
لشکر ترک سست کوشی کرد.نظامی.

فرهنگ فارسی

کاهلی . تنبلی کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم