سخت جوشی

لغت نامه دهخدا

سخت جوشی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) برندگی :
آهنی شد چو سخت جوشی کرد
لشکر ترک سست کوشی کرد.نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 126 ).

فرهنگ فارسی

برندگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال میلادی فال میلادی فال انبیا فال انبیا