تنبلی کردن

لغت نامه دهخدا

تنبلی کردن. [ تَم ْ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاهلی کردن. سستی کردن. تنبلی نمودن. تن پروری کردن. رجوع به تنبل شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کاهلی کردن. ۲ - اهمال کردن مسامحه کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم