بی امرغ

لغت نامه دهخدا

( بی آمرغ ) بی آمرغ. [ م ُ ] ( ص مرکب )بی قدر. بی ارزش. بی ارج. بی بها. بی فائده :
جوان تاش پیری نیامد بروی
جوانی بی آمرغ نزدیک اوی.ابوشکور.رجوع به آمرغ شود.

فرهنگ فارسی

( بی آمرغ ) بی قدر . بی ارزش . بی ارج . بی بها . بی فائده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم