رشوت دادن

لغت نامه دهخدا

رشوت دادن. [ رِش ْ / رُش ْ وَ دَ ] ( مص مرکب ) ادلاء. ( ترجمان القرآن ). اسلال. ( تاج المصادر بیهقی ). پاره دادن. رشوه دادن. دادن مال یا پولی برای انجام گرفتن تقاضای نامشروع. بَرْطَله. رشاء. ( یادداشت مؤلف ). دهن کسی بستن. دهن کسی شیرین کردن. قفل بر دهان کسی انداختن و زدن. ( مجموعه مترادفات ص 178 ) :
آشکارا دهی از اندک و بی مایه زکات
رشوت حاکم جز در شب و پنهان ندهی.ناصرخسرو.ور زاهدی و نداده ای رشوت
یا پیش درست همچو دیواری.ناصرخسرو.مصانعة؛ رشوت دادن و مدارا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). شَکْم ؛ رشوت دادن والی را. ( تاج المصادر بیهقی ).
- به رشوت دادن ؛ به عنوان رشوه دادن. دادن چیزی برای انجام گرفتن درخواست خلاف حق و نامشروع :
جان خاقانی به رشوت می دهم ایام را
گر مرا زین روز غم روزی رهایی می دهد.خاقانی.ز گلپایگان رفت شخصی با ردو
که قاضی شود صدر راضی نمی شد
به رشوت خری داد و بستد قضا را
اگر خر نمی بود قاضی نمی شد.میر عبدالحق.

فرهنگ فارسی

پاره دادن . رشوه دادن . دادن مال یا پولی برای انجام گرفتن تقاضای نامشروع .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم