خواب رفتن

لغت نامه دهخدا

خواب رفتن. [ خوا / خا رَ ت َ ] ( مص مرکب ) خدر شدن. ( زمخشری ). بیحس شدن. سنگین و خدر شدن عضوی از اعضای تن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- به خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خواب رفتن پای ؛ خفتن پای. بیحس شدن آن بر اثر نرسیدن خون. سر شدن. کرخ شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- در خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای.
|| خوابیدن. خفتن. بخواب شدن. در خواب شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بخواب فرورفتن خواب شدن۲ ٠ - بیحس شدن ( پایا ) .
خدر شدن بیحس شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت فال امروز فال امروز