برخش

لغت نامه دهخدا

برخش. [ ب َ رَ ] ( اِ ) پشت ستور باری. ( منتهی الارب ). پشت اسب. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
روز هیجا از سر چابک سواری بردری
از برخش و ران اسب خصم کیمخت و بغند.سوزنی.

فرهنگ فارسی

پشت ستور باری پشت اسب .

فرهنگستان زبان و ادب

[شیمی] ← جزءجزء کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم