علاج شدن

لغت نامه دهخدا

علاج شدن. [ ع ِ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) درمان شدن. صحت یافتن. شفا یافتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس