( آمدشد ) آمدشد. [ م َ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) آمد و شد. رفت و آمد. مراوَده : ندانی که ویران شود کاروانگه چو برخیزد آمدشد کاروانی ؟منوچهری. || تکرار : کشیده دار به دست ادب عنان نظر که فتنه دل از آمدشد نظر یابی.کمال اسماعیل.
فرهنگ معین
( آمد شد ) ( ~. شُ ) (مص مر. ) ۱ - آمد و شد، رفت و آمد. ۲ - تکرار.
فرهنگ فارسی
( آمد شد ) ( مصدر ) ۱ - آمد و شد رفت و آمد مراوده . ۲ - تکرار .