حرده

لغت نامه دهخدا

( حردة ) حردة. [ ح َ رَ دَ ] ( ع اِمص ) حَرَد. بیماریی است در دست و پای شتر، یا خشک شدن اعصاب دستهای او بواسطه زانوبند که گاه رفتن دست بر زمین کوبد.
حردة. [ ح َ / ح ِ دَ ] ( اِخ ) شهری است به یمن و اهل آن نخستین کسان بودند که از عنسی پیروی کردند. ( معجم البلدان ). شهری است بر ساحل دریای یمن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شهریست بیمن و اهل آن نخستین کسانی بودند که از عنسی پیروی کردند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای