بزاعت

لغت نامه دهخدا

بزاعت.[ ب َ ع َ ] ( ع اِمص ) ظرافت. ملاحت. کیاست. ذکاء قلب. ( یادداشت بخط دهخدا ). بزاعة. و رجوع به بزاعة شود.
بزاعة. [ ب َ ع َ ] ( ع مص ) ظریف و ملیح و باکیاست گردیدن کودک. ( ناظم الاطباء ). ظریف و ملیح خاستن کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ظریف شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
بزاعة. [ ب ُ / ب ِ ع َ ] ( اِخ ) شهری است مابین حلب و منج. ( منتهی الارب ). و رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

ظرافت کیاست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فنجان فال فنجان