عمل یافته

لغت نامه دهخدا

عمل یافته. [ ع َ م َ ت َ/ ت ِ ] ( ن مف مرکب ) درست شده. پرورده شده :
بیا ساقی آن زیبق تافته
به شنگرف کاری عمل یافته.نظامی.

فرهنگ فارسی

درست شده پرورده شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد