دانشنامه عمومی
تاریخ نوشتن "عجایب المخلوقات" را به سال ۶۷۸ هجری قمری مطابق با ۱۲۸۰ میلادی گزارش کرده اند. دست نوشتهٔ اصلی آن در حال حاضر در موزهٔ مونیخ آلمان موجود است. این کتاب به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
کتاب شامل چهار مقدمه و دو مقاله است. مقالهٔ اول در عُلویات؛ مقالهٔ دوم در سُفلیات، که شامل عناصر و معدنیات، نباتات و حیوانات است. در مورد تمام کائنات روی زمین، بروج، ماه ها، فصول سال، ستارگان، زمین، کوه ها، دریاها، رودها، جانوران، و بسیاری از موجودات دنیا سخن رفته است.
این کتاب نخستین بار به اهتمام ووستنفلد در ۱۸۴۸ در گوتینگن، و ترجمهٔ نیمی از آن توسط هرمان اته در ۱۸۶۸ در لایپزیگ انجام شده است. در سال ۱۳۰۹ هجری قمری نیز در مصر به چاپ رسیده است. چاپ ترجمه فارسی کتاب در سال ۱۲۸۳ هجری قمری در لکناو بوده است. همچنین ترجمه فرانسوی آن در سال ۱۸۰۵ در پاریس به زیر چاپ رفته و بعداً این کتاب به چند زبان دیگر مانند ترکی، آلمانی، یونانی ترجمه و چاپ شده است.
این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده و در تهران به سال ۱۲۶۴ ه. ق طبع گردیده است. ترجمهٔ فارسی آن چند بار در تهران چاپ شده است.
به نوشته پرویز براتی در کتاب عجایب ایرانی، قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات برای نخستین بار در چارچوب عجایب نامه ای، مرزبندی قاطعی از امر غریب و مفهوم شگفتی در ساخت ذهنی و هستی شناسانهٔ ایرانی ترسیم می کند. این تلقی روش شناختی، کاملاً منطبق با مناسبات ذهنی – تاریخی ایرانی تدوین شده است. قزوینی در مقدمه اول کتاب خود، از واژهٔ «تعجّب» رمزگشایی می کند. او می نویسد: «قالَ الحُکَما، التّّعَجُبُ حِیرهُ تُعرض الانسانُ لِقصورهِ عَنْ مَعْرِفَهِ سَبَبُ الشّییِ أو عَنْ مَعرفهِ کیفیهِ تأثیرِ سَبَبِ لشَّیی فیه. » ( «تعجّب حیرتی است که بر انسان عارض می شود به واسطهٔ آن که چیزی بیند که سبب آن را نداند. در شگفت می ماند از آن چیز، قبل از آن که سبب آن دانسته باشد. » ) قزوینی از خلال سوبژکتیویتهٔ پیشامدرن ایرانی به چنین تعریفی می رسد؛ تعریفی که رسیدن به آن مختص جهان های مدرن و پسامدرن است. او بعد از این اصطلاح شناسی دقیق مفهوم «تعجّب»، بلافاصله شگفتی زنبور عسل را مثال می زند و این که چگونه این مهندس حاذق و پرکار آن سازه های شش ضلعی را می سازد. قزوینیِ کیهان شناس کار زنبور عسل را توأم با شگفتی و مایهٔ تعجب می داند. این تلقی هستی شناسانه البته از آن روست که کیهان شناسان ایرانی بعد از اسلام عمدتاً نگره های تئولوژیک داشته اند.