صورت نوعی

لغت نامه دهخدا

صورت نوعی. [ رَ ت ِ ن َ / نُو ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. ( تعریفات جرجانی ).

فرهنگ فارسی

یا صوره نوعیه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع