حجرا

لغت نامه دهخدا

حجرا. [ ح ِ ] ( اِخ ) از دهات دمشق است. عده ای بدانجا منسوبند. محمدبن عمربن عبداﷲبن رافعبن عمرو طائی حجراوی از آنجا است. وی از پدرش از جدش روایت دارد، و پسرش یحیی بن عبدالحمید از وی ، و نیز عمروبن عتبةبن عمارةبن یحیی بن عبدالحمیدبن یحیی بن عبدالحمیدبن محمدبن عمروبن عبداﷲبن رافعبن عمرو ابوالحسن الطائی الحجراوی بدانجا منسوب است. ( معجم البلدان ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حِجْراً: هرچیزی که با تحریم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی ، چون ماه حرام است)
معنی هَجْراً: ترک و جدایی
معنی مَحْجُوراً: ممنوع شده با تحریم (حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی ، چون ماه حرام است)
معنی مُّرِیبٍ: شک کننده (کلمه مریب اسم فاعل از ارابه میباشد که به معنای القاء شبهه در قلب است ، و اگردر عبارت "إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مُرِیبٍ" شک را با این کلمه توصیف کرده به منظور تاکید همان شک است ، مانند ظلا ظلیلا و حجابا مستورا و حجرا محجورا و امثال آن )
ریشه کلمه:
حجر (۲۱ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ