لغت نامه دهخدا
گر امروز چون وی تغافل کنی
به فردات امروز تو دی کنی.ناصرخسرو.دیدی از دورم و دانسته تغافل کردی
خوب کردی که ترا خوب تماشا کردم.ابراهیم شوکتی ( از آنندراج ).کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد
چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد.کلیم ( ایضاً ).مکن تغافل از این بیشتر که ترسم خلق
گمان برند که این بنده بی خداوند است.( یادداشت مرحوم دهخدا ).و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.