لغت نامه دهخدا
بی طاعتی داد این جهان پر اَز نعیم بی مرش
وین بی کناره جانورگشتند بنده یکسرش.ناصرخسرو.وگر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو
کناره کرد باید ای پسر زین بی کناره رم.ناصرخسرو.با آن غم و رنج بی کناره
داروی فرامشیست چاره.نظامی.رجوع به کناره شود.