کبوتروار. [ ک َ ت َرْ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) چون کبوتر. مانند کبوتر. کبوترآسا : دیده ام سرچشمه خضر و کبوتروار آب خورده و پس جرعه ریزی در دهان آورده ام.خاقانی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) مانند کبوتر همچون کبوتر . یا کبوتر آب . ( اسم ) جایی از رود خانه که از آن پیاده توان گذشت .