پلید کار

لغت نامه دهخدا

پلیدکار. [ پ َ ] ( ص مرکب ) زناکار. زانی. زانیه. ( مهذب الاسماء ). قحبه. روسپی. جلب. ( زمخشری ). بدکار. بغی . عاهر. عاهره ( زن ). مُسافح.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بدکار. ۲- زناکار روسپی قحبه جلب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت