فقاع گشودن

لغت نامه دهخدا

فقاع گشودن. [ ف ُ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فقاع گشادن. لاف زدن. نازیدن. بالیدن :
من فقاع از عشق آن رخ بعد از این خواهم گشودن
چون فقاعم عیب نتوان کرد اگر جوشی برآرم.اوحدی.رجوع به فقاع گشادن شود.

فرهنگ معین

( ~ . گُ دَ ) [ ع - فا. ] ۱ - (مص م . ) باز کردن سر شیشة شراب . ۲ - (مص ل . ) کنایه از: آروغ زدن . ۳ - لاف زدن . ۴ - تمتع بردن .

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باز کردن سر شیشه فقاع ۲ - ( مصدر ) کار کوچکی را انجام دادن : و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم . ۲ - پراکنده قطرات با فشار باطراف ( همچون پراکندن قطرات فقاع ) ۴ - آروغ زدن(چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند ) ۵ - تفاخر کردن لاف زدن : نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین ( مشکین ) . ۶ - حکایت کردن حاکی بودن : آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده ....

ویکی واژه

باز کردن سر شیشة شراب.
کنایه از: آروغ زدن.
لاف زدن.
تمتع بردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال حافظ فال حافظ