عقاب کینه

لغت نامه دهخدا

عقاب کینه. [ ع ُ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) که کینه ای چون کینه عقاب دارد. که آسان از مقصود بازنگردد : صیادی سگی معلّم داشت ، ازین پهن بری... ببرسینه ای عقاب کینه ای. ( سندبادنامه ص 200 ).

فرهنگ فارسی

که کینه ای چون کینه عقاب دارد که آسان از مقصود باز نگردد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت