سیاه بادام

لغت نامه دهخدا

سیاه بادام. ( اِ مرکب ) کنایه از چشم معشوق چه چشم را به بادام تشبیه کرده اند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
غم پیری سمن بر سنبلش ریخت
ز آسیب خزان برگ گلش ریخت
سیه بادام او از جور ایام
شد از عین سفیدی مغز بادام.هلالی ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

کنایه از چشم معشوق چه چشم را ببادام تشبیه کرده اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال شمع فال شمع