سد گشادن

لغت نامه دهخدا

سد گشادن. [ س َدد / س َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) خراب کردن و هدم نمودن. ( آنندراج ). || تسخیر کردن و در تصرف خود آوردن. ( آنندراج ) :
ملک همه خسروان گرفتیم
سد همه دشمنان گشادیم.انوری.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گشودن سد و جریان دادن آب آن . ۲ - خراب کردن هدم . ۳ - تسخیر کردن در تصرف خود در آوردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال قهوه فال قهوه فال حافظ فال حافظ فال پی ام سی فال پی ام سی