رخنه بستن. [ رَ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) سد کردن سوراخ. ترمیم کردن سر شکاف. مسدود کردن سوراخ و شکاف : مهدی آخرزمان شد کز درش رخنه آخرزمان بست آسمان.خاقانی.لیک نیارند به مکر و حیل بستن آن رخنه که آرد اجل.امیرخسرو دهلوی.
فرهنگ فارسی
سد کردن سوراخ ترمیم کردن سر شکاف مسدود کردن سوراخ و شکاف .