راد دست

لغت نامه دهخدا

راددست. [ دْ دَ ] ( ص مرکب ) دارای دستی بخشنده. که با دست راد است. بخشنده. گشاده دست :
ردی دانش آرای یزدان پرست
زمین حلم و دریادل و راددست.اسدی.

فرهنگ فارسی

دارای دستی بخشنده . که با دست راد است . بخشنده . گشاده دست .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم