پخته کاو

لغت نامه دهخدا

پخته کاو. [ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) ادویه ای را گویند که درآب بجوشانند و بدن بیمار را بدان بشویند. اسپرم آب.( جهانگیری ). نَطول. ( مهذب الاسماء ) ( جهانگیری ) ( برهان ). بختگاو. آبزن. آبشنگ. و این کلمه در بعض مآخذ باکاف عربی و در بعض دیگر با گاف فارسی ضبط شده است.

فرهنگ فارسی

ادویه را گویند که در آب بجوشانند و بدن بیمار بدان شویند

جمله سازی با پخته کاو

پخته باشد جان آن کس کاو مدام در میان مجلس ار خامیش هست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان