تب افروز

لغت نامه دهخدا

تب افروز. [ ت َ اَ ] ( ن مف مرکب ) کسی که تب داشته باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). تب افروخته. کسی که از تب افروخته شده باشد :
سراغ شعله از خاکستر ما چند پرسیدن
تب افروزان زخود رفتند و برجا ماند بسترها.میرزا بیدل ( از بهار عجم ).|| ( نف مرکب ) که تب را مشتعل سازد.

فرهنگ فارسی

کسی که تب داشته باشد . تب افروخته کسیکه از تب افروخته شده باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم