امدن ذوالجناج به خیمه گاه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آمدن ذوالجناج به خیمه گاه. پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام)، اسب آن حضرت به سوی خیمه زنان آمد، در حالی که شیهه می کشید و سرش را جلوی خیمه گاه به زمین می زد.
ابن اعثم و خوارزمی در این باره نوشته اند:(پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام)) اسب آن حضرت رو به خیمه گاه آورد و از مقابل آنها گذشت تا او را نگیرند و پیشانی خود را به خون حسین (علیه السّلام) آغشته کرد و به سوی خیمه زنان دوید، در حالی که شیهه می کشید و سرش را جلوی خیمه گاه به زمین می زد. چون خواهران، دختران و اهل بیت امام (علیه السّلام)، اسب را دیدند که کسی بر او سوار نیست، صدایشان را به ناله و گریه بلند کردند. در این هنگام ام کلثوم دستش را بر سرش گذاشت و فریاد زد: وامحمداه، واجداه، وانبیاه، واابالقاسماه، واعلیّاه، واجعفراه، و احمزتاه واحسناه، هذا حسین بالعراء، صریع بکربلاء، محزوز الراس من القفا، مسلوب العمامة والرداء. ثم غشی علیها؛
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۲.
مترجم کتاب الفتوح می نویسد: «زینب (سلام الله علیها) نوحه می کرد و تپانچه (سیلی) به صورت می زد و می گفت: وامحمداه، خبر نداری که با حسین تو چه رفت و بر چه صفت، او را کشته اند و جسد مطهرش را در صحرا انداخته اند. وامحمداه، اهل بیت تو اسیر شده اند و فرزندان تو در صحرا بی فریادرس مانده اند و دشمن و دوست بر ایشان می گریند».
ابن اعثم کوفی، ترجمه الفتوح، ترجمه محمد مستوفی هروی، ص۹۰۸.
طبق گزارش دیگر: در این هنگام کنیزی از طرف خیمه های امام حسین (علیه السّلام) به سمت میدان روانه شد؛ مردی به او گفت: ای کنیز خدا، آقای تو کشته شد. کنیز گوید: من شتابان و فریاد کنان نزد بانوان خود رفتم. چون آنان مرا (این گونه) دیدند، برخاستند و شیون آغاز کردند.
سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۰.
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال مکعب فال مکعب