لغت نامه دهخدا عوعو کردن. [ ع َ ع َ / عُو عُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ کردن سگ. ( فرهنگ فارسی معین ). پارس کردن. نَبح. نبیح. نُباح. ( از منتهی الارب ). و رجوع به آنندراج و عوعو شود : مه فشاند نور و سگ عوعو کندهر کسی بر خلقت خود می تند.مولوی.