اباس

لغت نامه دهخدا

( ابآس ) ابآس. [ اِب ْ ] ( ع مص ) بسختی رسیدن.
اباس. [ اُ ] ( ع ص ) بدخوی. زن بدخوی.
اباس. [ اِ ] ( ع اِ ) خو.

فرهنگ فارسی

بسختی رسیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم