مشاجر

لغت نامه دهخدا

مشاجر. [م َ ج ِ ] ( ع اِ ) در شاهد زیر، ج ِ مَشجَر به معنی روئیدنگاه درخت آمده است ، ولی این جمع برای این کلمه در کتب لغت دیده نشده است : و گلستان و بستان به هم شاید [ قافیه کردن ] چه هرچند اصل آن بوستان بوده است چون از آن حذفی کرده اند و آن را اسم علم مشاجر و مغارس ریاحین گردانیده گویی کلمه مفرد است. ( المعجم چ مدرس رضوی ص 170 ). و رجوع به مدخل بعد شود.
مشاجر. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَشجَر و مِشجَر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مَشجَر و مِشجَر شود.
مشاجر. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِشجَر، موضع مشاجرة. یا مصدر میمی است در این عبارت از حریری در مقامه صعدیه : أشهد مشاجر الخصوم و أسفر بین المعصوم منهم و الموصوم. ( از محیط المحیط ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مشجر : و گلستان و بستان بهم شاید ( قافیه کردن ) چه هر چند اصل آن بوی ستان بوده است چون از آن حذفی کرده اند و آنرا اسم علم مشاجر و مغرس ریاحین گردانیده گویی کلمه مفردست ...
موضع مشاجره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب فال رابطه فال رابطه فال چوب فال چوب