لغت نامه دهخدا
لحیفی برافکند بر پشت بور
درآمد بزین آن تن پیل زور.نظامی.پذیره شده شورش جنگ را
لحیفی برافکند شبرنگ را.نظامی.
لحیف. [ ل ُ ح َ / ل َ ]( اِخ ) اسبی بود مر پیغمبر را ( ص ) کانه کان یحلف الارض بذنبه ، اهداه ربیعةبن ابی البرّاء. ( منتهی الارب ).