قهقه

لغت نامه دهخدا

قهقه. [ ق َ ق َه ْ ] ( اِ ) خنده به آواز بلند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- قهقه شیشه ؛ کنایه از قلقل شیشه. ( آنندراج ) :
قهقه شیشه طبل کوچ زند
بر سر هوش خیمه اندازد.محمد عرفی ( از آنندراج ).رجوع به قهقهه شود.
قهقه. [ ق َ ق َ ] ( اِخ ) نام جایی است در ولایت طوس. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) قهقهه : قهقهی زد ( بلبل ) از سر درد فراق زار نالید از هجوم اشتیاق ...
نام جایی است در ولایت طوس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم