علی برقی

لغت نامه دهخدا

علی برقی. [ ع َ ی ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن علی برقی ، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و شاعر بود. و وفات او رابیست ودوم ربیعالاول سال 522 هَ. ق. گفته اند. ( از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 63 و چ مارگلیوث ج 5 ص 274 ).
علی برقی. [ع َ ی ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن محمد برقی. از شعرای دوره بنی عباس. نام او در «الغدیر» به صورت ابومحمد عبداﷲبن عمار برقی آمده است. وی شعر در مدح اهل بیت و ذم بنی عباس سرود و المتوکل خلیفه عباسی چون آن بشنید فرمان داد تا زبان او را از بیخ برکندند و دیوان وی را بسوختند. ( از الذریعه آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 746 بنقل از معالم العلماء ابن شهرآشوب ص 135 و الغدیر امینی ).
علی برقی. [ ع َ ی ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن مطلب برقی. محدث بود. رجوع به علی ( ابن مطلب... ) شود.

فرهنگ فارسی

ابن مطلب برقی محدث بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی استخاره کن استخاره کن فال قهوه فال قهوه