شکر باری

لغت نامه دهخدا

شکرباری. [ ش َ ک َ ] ( حامص مرکب ) باریدن شکر. افشاندن شکر. || شیرین حرکاتی :
آمدند از ره شکرباری
کرده زیر قصب کله داری.نظامی. || کنایه از سخن شیرین گفتن. شیرین سخنی. شیرین گفتاری :
خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس
یکی منم که به شکرش کنم شکرباری.سعدی.

فرهنگ فارسی

باریدن شکر یا شیرین حرکاتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال احساس فال احساس