تفؤد

لغت نامه دهخدا

تفؤد. [ ت َ ف َءْ ءُ ] ( ع مص ) سوخته شدن و افروخته گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تحرق و توقد آتش. ( از اقرب الموارد ).
تفود. [ ت َ ف َوْ وُ ] ( ع مص ) برآمدن بالای کوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حق الزحمه
حق الزحمه
رسا
رسا
جسور
جسور
شغال
شغال