لغت نامه دهخدا
چوشه کلاه دمی گوش باش وین سخنان
که در حکایت رختست یاد گیر از بر.نظام قاری ( دیوان ص 16 ).آئینی که چشم هیچ عین البقری و گوش هیچ شه کلاهی ندیده و نشنید. ( دیوان نظام قاری ص 152 ).
ز افتادگی وز ره قدر و جاه
همه کفش باشیم و او شه کلاه.نظام قاری ( دیوان ).