زرنک

لغت نامه دهخدا

زرنک. [ زَ رَ ] ( اِ ) بزرگی و حشمت و بزرگواری و عظمت و جاه و جلال. ( ناظم الاطباء ).
زرنک. [ زَ ن َ ] ( ع اِ ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را «مقام صوت و موسیقی » معنی کرده است. رجوع به دزی ج 1 ص 590 شود.

فرهنگ فارسی

دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مقام صوت معنی کرده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم