رهاط

لغت نامه دهخدا

رهاط. [ رِ ] ( ع اِ ) رخت خانه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || پوست پاره ای به اندازه از ناف تا زانو که دو طرف آن را پاره کنند تا بتوان با آن راه رفت و زنان حایض و کودکان بر خود بندند. ( ناظم الاطباء ). || پوست پاره ای که آن را دوال کنند و به روی ستور اندازند. ج ، اَرهِطَة. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ رَهط. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). ج ِ رَهَط. ( منتهی الارب ). رجوع به رهط شود.
رهاط. [ رُ ] ( اِخ ) موضعی است مر نصف را از مکه. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ). رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 15 شود.
رهاط. [ رُ ] ( اِخ ) موضعی است در ینبع. ( منتهی الارب ). گویا نام جایگاهی است در ارض ینبع که سواع صنم هذیل نیز در این مکان بوده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

۱. متاع، کالا.
۲. رخت خانه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت