دیر گشتن

لغت نامه دهخدا

دیر گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) به طول انجامیدن. به درازا کشیدن. طول کشیدن :
که این کار ما دیر و دشوار گشت
سخنها ز اندازه اندر گذشت.فردوسی.این سخن پایان ندارد گشت دیر
گوش کن تو قصه خرگوش و شیر.مولوی.

فرهنگ فارسی

به طول انجامیدن . به درازا کشیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم