دریاوار

لغت نامه دهخدا

دریاوار. [ دَرْ ] ( ص مرکب ) چون دریا. دریافش. بحرسان : جواهر تهنیت نثار کرد بر دست دریاوار و بازوی نهنگ کردار... ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 9 ).

فرهنگ فارسی

چون دریا . بحرسان

دانشنامه عمومی

دریاوار ( maria ) نامی است که به گروهی از پهنه هایی تیره رنگ سطح کره ماه داده شده است. مجموعه این پهنه ها آبگیروارهای ماه نامیده می شود.
سمت پیدای ماه، ظاهری بسیار متفاوت نسبت به سمت پنهان آن دارد. علت آن اینست که پهنه های زیادی از این سوی ماه بر اثر فعالیت های آتشفشانی با گدازه های تیره رنگ پوشیده شده اند و آبگیروارهای گوناگونی را به وجود آورده اند ولی سوی دور ماه همچنان به شکل قدیم یعنی آکنده از گودال باقی مانده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم