خصالی

لغت نامه دهخدا

خصالی. [ خ َ ] ( اِخ ) حسن بیک. از شعرای ایران و اصل او از ترکان جغتای است که در خراسان نشو ونما کرده است و این بیت از اوست :
یک شیشه می آرید ز ایران سوی توران
تا خون جگرگوشه کاوبین ببندم.( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).
خصالی. [ خ َ ] ( اِخ ) کاشانی. از شاگردان مولانا محتشم است و این بیت از اوست :
مکن منع من بیدل زبسیارآمدن سویت
که گر صدبار دارم آرزو یکبار می آیم.( قاموس الاعلام ج 3 ).

فرهنگ فارسی

کاشانی از شاگردان مولانا محتشم است و این بیت از اوست : مکن منع من بیدل ز بسیار آمدن سویت که گر صد بار دارم آرزو یکبار می آیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت