خرد انگشت

لغت نامه دهخدا

خردانگشت. [ خ ُ اَ گ ُ ] ( اِ مرکب ) انگشت کوچک. خنصر. انگشت خرد. || ( ص مرکب ) کرشاء. ( منتهی الارب ). پایی که انگشتهایش کوچک باشد.

فرهنگ فارسی

انگشت کوچک خنصر انگشت خرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال نخود فال نخود فال قهوه فال قهوه فال زندگی فال زندگی