حکو

لغت نامه دهخدا

حکو. [ ح َک ْوْ ] ( ع مص ) حکایت کردن. بازگفتن. نقل کردن. ( منتهی الارب ). حدیث کردن. و این لغتی است در حکایت. ( اقرب الموارد ). رجوع به حکایة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی فال راز فال راز