جروق

لغت نامه دهخدا

جروق. [ ] ( اِخ ) از قرای گرمسیر کازرون فارس که بمسافت هجده فرسخ در سمت مغرب شیراز واقع است. حاصل آن غله و برنج و تنباکو است و آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. ( از مرآت البلدان ج 4 ص 223 ) : و والدمحرر این فقرات میرزامحمد علی کوهمره ای را که در آن اوقات بکلانتری محال کوهمره و جروق که از جمله محال تصرفی اجداد... ( از مجمل التواریخ گلستانه ص 289 ).
جروق. [ ج َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه از بخش کوهمره نودان از شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال کتل پیرزن و ارتفاعات کوهمره سرخی از خاور ارتفاعات اخیر از باختر دریاچه و دهستان فامور از جنوب دهستان جره میباشد این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و موقع آن کوهستانی و هوای آن در قسمتهای جنوبی گرم و در نقاط شمالی معتدل است و درتابستان قسمتی از اهالی به نقاط شمالی ( که در آنجا باغهای انگور و انجیر دیمی دارند ) تغییر محل میدهند.آب مشروب و آب زراعتی دهستان از چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات آنجا عبارتند از، غلات ، برنج ، حبوب و میوه و شغل اهالی زراعت و باغبانی و صنعت دستی قالی وگلیم بافی است و زبان آنان فارسی با لهجه لری و مذهب شیعه دوازده امامی است. این ده از دو آبادی بنام سرطاوه و کوشکی تشکیل می یابد و در حدود دوهزار و دویست تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستانهای سه گانه از بخش کوهمره نودان از شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال کتل پیر زن و ارتفاعات اخیر از باختر دریاچه و دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و موقع آن کوهستانی و هوای آن در قسمتهای جنوبی گرم و در نقاط شمالی معتدل است و در تابستان قسمتی از اهالی به نقاط شمالی در آنجا باغهای انگور و انجیر دیمی دارند . تغییر محل میدهند . آب مشروب و آب زراعتی دهستان از چشمه سارها تامین میگردد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم