ازلیمام

لغت نامه دهخدا

ازلیمام. [ اِ ] ( ع مص ) ازلئمام. زود برگشتن. ( منتهی الارب ). || کوچ کردن. || بر پای شدن چیزی. || بلند برآمدن روز. ( منتهی الارب ).
- ازلیمام ضُحی؛ بلند برآمدن چاشت و روشن گردیدن روز. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان