تنگ درزی

لغت نامه دهخدا

تنگ درزی. [ ت َ دَ ] ( حامص مرکب ) چسبانی و اختلاط. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
به تنگ درزی ربط صد آشناچه کنم
دلم خوشست که بیگانه همنشینت نیست.تأثیر ( از آنندراج ).بعضی گویند بضم اول و فتح نون ( کذا ) و کاف عربی ( تُنَک دَرْزی ) بمعنی پیوستگی و وصل دو چیز باشد که محل وصل آنها به غور معلوم شود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به تنک درزی شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی اختلاط .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم